کد مطلب:129638 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

نام شهیدان حمله نخست
از مـجـمـوع زنـدگـیـنامه ها و كتابهای تاریخی استفاده می شود كه در حمله ی نخست، افراد زیر به شهادت رسیدند:

1 ـ مسلم بن عوسجه ی اسدی

2 ـ عبداللّه بن عمیر كلبی.

3 ـ نعیم بن عجلان.

4 ـ عمران بن كعب بن حارث اشجعی. [1] .

5 ـ حنظلة بن عمر شیبانی. [2] .

6 ـ قاسط بن زهیر تغلبی.

7 ـ مقسط بن زهیر تغلبی.

8 ـ كنانة بن عتیق تغلبی. [3] .

9 ـ عمرو بن ضبعه ضبعی. [4] .


10 ـ ضرغامة بن مالك تغلبی. [5] .

11 ـ عامر بن مسلم عبدی بصری.

12 ـ سالم، غلام عامر بن مسلم.

13 ـ سیف بن مالك عبدی بصری. [6] .

14 ـ عبدالرحمن بن عبداللّه ارحبی. [7] .

15 ـ حبّاب بن عامر تمیمی. [8] .


16 ـ عمرو جندعی. [9] .

17 ـ حُلاس بن عمرو راسبی ازدی.

18 ـ نعمان بن عمرو راسبی ازدی.

19 ـ سوار بن ابی عمیر نهمی. [10] .

20 ـ عمار الدالانی.

21 ـ زاهر بن عمرو الكندی، غلام عمر بن حمق.


22 ـ جبلّة بن علی شیبانی. [11] .

23 ـ مسعود بن حجاج تیمی.

24 ـ عبدالرحمان بن مسعود بن حجاج. [12] .

25 ـ زهیر بن بشر خثعمی. [13] .

26 ـ مسلم بن كثیر ازدی.

27 ـ زهیر بن سلیم ازدی.

28 ـ عمار بن حسان طائی.

29 ـ عبیداللّه بن یزید عبدی بصری.

30 ـ عبداللّه بن یزید عبدی بصری.

31 ـ ادهم بن امیه ی عبدی بصری.

32 ـ جندب بن حجیر كندی.

33 ـ حجیر بن جندب بن حجیر كندی. [14] .


34 ـ جنادة بن كعب بن حرث انصاری.

35 ـ عبدالرحمان بن عبد رب انصاری. [15] .

36 ـ عبداللّه بن عروه ی غفاری. [16] .

37 ـ عائذ بن مجمّع بن عبداللّه عائذی.

38 ـ مجمع بن عبداللّه عائذی.

39 ـ امّ وهب، همسر عبداللّه بن عمیر كلبی.

40 ـ امیّة بن سعد طائی.

41 ـ قاسم بن حبیب بن ابی بشر ازدی.

42 ـ جوین بن مالك تیمی. [17] .


43 ـ عبداللّه بن بشر خثعمی. [18] .

44 ـ بشر بن عمرو بن احدوث حضرمی كندی. [19] .

45 ـ حجّاج بن بدر تمیمی سعدی. [20] .

46 ـ قارب بن عبداللّه دئلی.

47 ـ عمرو بن خالد اسدی صیداوی. [21] .

48 ـ جنادة بن حرث مذحجی سلمانی.

49 ـ سعد، غلام عمرو بن خالد صیداوی.


50 ـ منجح بن سهم، غلام امام حسن (ع). [22] .

51 ـ اسلم بن عمرو تركی، غلام امام حسین (ع). [23] .

52 ـ سعد بن حرث غلام امام علی (ع). [24] .

53 ـ نصربن ابی نیزر، غلام امام علی (ع). [25] .

54 ـ حرث بن نبهان، غلام حمزه (ع).

55 ـ جون بن حوّی، غلام ابوذر. [26] .


56 ـ جابر بن حجّاج، غلام عامر بن نهشل تیمی. [27] .

57 ـ حارث بن امرالقیس كندی. [28] .

58 ـ شبیب، غلام حرث بن سریع همدانی جابری. [29] .

59 ـ شبیب بن عبداللّه نهشلی. [30] .



[1] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) و زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي ياد كرده اند. همچنين وي گفته است (ص 178، شماره 114): درباره ي نام عمرو بن كـعـب انـصـاري اخـتـلاف اسـت. عمر، عمران، يا عمربن كعب بن ابي كعب گفته شده است و من در كتابهاي رجال، زندگينامه اي براي وي نديده ام. در زيارت رجبيه درباره اش آمده است: «السـلام عـلي عـمرو بن كعب». سماوي در ابصار العين درباره وي چيزي ننوشته است. در مـسـتـدركات علم الرجال (ج 6، ص 75 و 108، شماره 11090) از وي ياد شده و در آن آمده است: «ظاهر، اتحاد وي با عمر بن ابي كعب است».

[2] ابـن شـهـر آشوب در المناقب از وي ياد كرده است (ج 4، ص 113). زنجاني در وسـيـلة الداريـن (ص 94) از وي نـام بـرده اسـت، ولي مـانـند ديگر شهدا زندگينامه ي او را نـيـاورده اسـت. سـمـاوي نـيـز در كـتـاب ابصار العين نام وي را در زمره شهيدان حمله نخست نياورده است.

[3] سـماوي گويد: «سروي گفته است: او در حمله نخست كشته شد. ديگران گفته اند: او در حال مبارزه و در فاصله ي ميان حمله ي نخست و نماز ظهر به شهادت رسيد.» (ابصار العين، ص 99).

[4] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي با نام «عمرو بن شيبه» يـاد كـرده است. زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي با نام «عمرو بن ضبعة بن قيس تـمـيـمـي» يـاد كـرده اسـت. وي در هـمـين كتاب (ص 177، شماره 112) زير نام عمرو بن ضـبعه ضبعي زندگينامه وي را آورده است. سماوي در ابصار العين (ص 194) از وي با نام عمر بن ضبيعة بن قيس بن ثعلبه ضبعي تميمي ياد كرده است.

[5] ابن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي ياد كرده است. ولي سماوي گـويـد: «او هـمـراه كـسـانـي كـه بـا عـمـر سعد بيرون آمدند، بيرون آمد و سپس به حسين گـرويـد. سـرانـجـام در حـضـور آن حضرت پيكار كرد و بعد از ظهر به شهادت رسيد.» (ابصار العين، ص 199).

[6] ابـن شـهـر آشـوب (المـنـاقب، ج 4، ص 133) در ميان كساني كه در حمله نخست كـشته شدند از شخصي به نام سيف بن مالك نمري» ياد كرده است. اما سماوي مي گويد: او هـمـچـنـان بـا امـام (ع) هـمـراه بـود تـا آنـكـه پـس از نـمـاز ظـهـر در حال مبارزه در حضور آن حضرت كشته شد. (ابصار العين، ص 192).

[7] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) و زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي ياد كرده اند. اما زنجاني در زندگينامه وي (ص 164 ـ 165، شماره 90) آورده اسـت كـه او پـس از نـماز ظهر از امام (ع) اجازه مبارزه خواست و حضرت به او اجازه داد و او بـه جـنـگ رفـت و ايـن رجز را مي خواند: من بر شمشيرها و نيزه ها براي رسيدن به بهشت صبر مي كنم.

او هـمـچـنـان بـا مـردم در حـال جـنگيدن بود تا آنكه پس از كشتن گروهي از آنان، خود نيز كشته شد. وي همچنين به نقل از ابن شهر آشوب در المناقب مي نويسد: عبدالرحمن بن ارحبي بـه مـبـارزه آنـان رفت و رجز پيشين را مي خواند و اين شعر را نيز بر آن افزوده است: و حور العيني لطيف و سرخوش. اي نفس! براي راحتي خويش بكوش و در طلب خيركوشا باش.

ولي در المـنـاقـب مـي بـينيم كه ابن شهر آشوب اين مطلب را درباره سعد بن حنظله تميمي نـوشـتـه اسـت و مـربـوط بـه عـبـدالرحـمـن ارحـبـي نـيـست. از آنچه سماوي در زندگينامه عـبـدالرحـمـن ارحـبـي (ص 132) بـه نـقل از ابي مخنف نوشته است نيز چنين بر مي آيد كه ارحـبـي در حـال مـبـارزه كشته شد و نه در حمله نخست. بلاذري مي نويسد: «عبدالرحمن بن عبدالله الكدن، اين شعر را مي خواند: هر كس مرا نمي شناسد من پسر كدن هستم. من بر دين حسن و حسين (ع) هستم و آن قدر جنگيد تا به شهادت رسيد.» (انساب الاشراف، ج 3، ص 404.).

[8] سـمـاوي از وي نـام برده و زندگينامه اش را در كتاب ابصار العين (ص 195) آورده اسـت. ابـن شـهـر آشوب (المناقب، ج 4، ص 113) از وي با نام «حباب بن حارث» يـاد كرده است. زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از او به نام «ضباب بن عامر تميمي» يـاد كـرده، ولي زنـدگينامه اش را در ص 117، شماره 28 زير عنوان «حباب بن عامر بـن كـعـب بـن تيم» آورده و به نقل از ابن شهر آشوب نوشته است كه وي در حمله نخست كشته شد. وي در همان صفحه شماره (29) زير عنوان حباب بن حارث نوشته است كه او در حـمـله نـخـسـت بـه شـهـادت رسـيـد، ولي در كـتـابـهـاي رجال نام و يادي از او نيست.

[9] ابـن شـهـر آشـوب در المناقب (ج 4، ص 113) از او به همين نام ياد كرده است. زنجاني در وسيلة الدارين از او با نام «عمرو بن جندعي» ياد كرده، ولي زندگينامه اش را نـياورده است، بلكه در كتابش (ص 175، شماره 110) زندگينامه مرد ديگري به نام «عـمـرو بـن جـنـدب حـضرمي» را آورده و گفته است كه او در حمله نخست كشته شد. او يادآور شـده اسـت كـه ابـن شـهـر آشوب در المناقب مي گويد: از جمله كشته شدگان در واقعه طف در حمله نخست شخصي به نام عمرو بن جندب حضرمي است. ولي چنين مطلبي در المناقب ديده نمي شود. در آنـجـا نام شخص ديگري به اسم «عمرو بن عبداللّه همداني جندعي» آمده است. سماوي زندگينامه وي را در ابصار العين (ص 136) آورده و نوشته است كه وي به سبب جراحتي كـه بـر سـرش وارد آمـد، بـر زمين افتاد و خويشاوندانش او را از معركه به در بردند. او بـر اثـر ايـن جـراحـت مـدت يـك سـال در بـسـتـر بـيـمـاري افـتـاده بـود و درسـت سـر يـك سـال مـرد. در زيـارت نـاحـيـه مـقـدسـه بـر وي چنين درود فرستاده شده است: السلام علي الجـريـح المـرتـث عمرو الجندعي». نيز براي زندگينامه وي.ر.ك: وسيلة الدارين، ص 178، شماره 113.

[10] ابـن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي با نام «سوار بن ابي عمير فـهـمـي» و در زمـره شـهـيـدان حـمـله نـخست ياد كرده است. ولي سماوي در زندگينامه وي نـوشته است. سوار بن منعم بن حابس بن ابي عمير بن نهم همداني نهدي: وي از كساني بـود كـه قـبـل از جـنـگ نـزد حـسـيـن (ع) آمـد و در حمله نخست جنگيد و مجروح و كشته شد. در الحقائق الورديه آمده است: سوار جنگيد تا آنكه بر زمين خورد و او را به اسارت گرفته نـزد عـمـر سـعد بردند. چون آهنگ قتل وي را كرد خويشاوندانش از او شفاعت كردند و سوار هـمـچـنـان نـزد آنـهـا مـانـد تا آنكه بر اثر جراحات وارده پس از شش ماه درگذشت. برخي ديگر از مورخان گفته اند: او تا هنگام مرگ در اسارت بود و شفاعت قبيله اش از كشتن وي جلوگيري كرد. در زيـارت نـاحـيـه مـقـدسـه دربـاره وي چـنـيـن گـواهي داده شده است: «السلام علي الجريح المـأسور سوار بن ابي عمير نهمي» كه اين عبارت را مي توان بر اسارت وي در آغاز كار حمل كرد.

نيز سماوي نوشته است: «نهمي... و در برخي كتابها فهمي آمده است كه اشتباهي آشكار مي باشد.» (ابصار العين، ص 135 ـ 136).

بـنـابراين درست اين است كه اين شهيد را در شمار شهيدان حمله نخست قلمداد كنيم. هر چند كه چند ماه پس از روز عاشورا وفات يافت، چرا كه در آن روز مجروح گرديد.

[11] «جبله از شجاعان كوفه بود. او نخست همراه مسلم قيام كرد و سپس به امام حسين (ع) پيوست. اكثر سيره نويسان زندگينامه او را آورده اند.» (ابصار العين، ص 215).

و گـفـتـه شـده اسـت كـه در كـربـلا بـا امام حسين كشته شد. (ر.ك: الحدائق الورديه، ص 122). ابن شهر آشوب گفته است كه وي در حمله نخست به شهادت رسيد. (المناقب، ج 4، ص 113).

[12] ابـن شـهـر آشـوب سـروي در المـنـاقب (ج 4، ص 113) نام پدرش را در شمار كشته شدگان حمله نخست آورده است، اما سماوي (ابصار العين، ص ‍ 193 ـ 194) درباره او و پـدرش مـي نـويـسد: همان طور كه سروي گفته است آن دو در حمله نخست كشته شدند. زنجاني نيز در وسيلة الدارين (ص 94) آن دو را در زمره شهيدان حمله نخست ذكر كرده است.

[13] ابـن شـهـر آشوب در المناقب زندگينامه اش را آورده است. زنجاني ضمن آوردن نـام وي در ص 94 كـتـابـش در ص 137، شـمـاره 49، ايـن گـونـه نقل كرده است: «زهير بن البشر: وي در كربلا حضور يافت و در حمله نخست كشته شد. در زيارت رجبيه نام وي چنين آمده است: السلام علي زهير بن البشر.» ولي نام وي در زيارت رجبيه، زهير بن بشير ثبت شده است. سماوي در ابصار العين از وي ياد نكرده است، بلكه از شخصي به نام عبداللّه بن بشر خثعمي ياد كرده و در ص 170 كتابش، زندگينامه او را آورده و گفته است كه او در حمله نخست كشته شد.

[14] سـمـاوي بـه نـقـل از صـاحـب كـتـاب حـدائق الورديـه ذيـل زنـدگـيـنـامـه پدرش از وي نيز ياد كرده است. ليكن باز در كتاب ابصار العين (ص 174) نـوشته است: «اينكه پدرش به همراه وي كشته شد، درست نيست. همان طور كه در القـائمـيـات نـيـز نامي از پدرش نيست.» روشن است كه نيامدن نام وي در القائميات نمي تـوانـد دليـل بـر ايـن امر باشد، به ويژه آنكه خود سماوي از كساني نام برده است كه نامشان در القائميات نيامده است. اما ابن شهر آشوب و زنجاني از وي نام نبرده اند.

[15] ابـن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) نام وي را در فهرست شهيدان حمله نـخست نياورده است. سماوي در ابصار العين (ص 157 ـ 158) نام وي را در شمار كساني كـه در حـمـله نـخـسـت بـه شـهـادت رسيدند آورده است. نيز زنجاني در وسيلة الدارين (ص 163، شماره 89) از وي ياد كرده است، در حالي كه در همين كتاب (ص 94) در فهرست نام شهيدان حمله نخست از وي نامي به ميان نياورده است.

[16] دربـاره وي اخـتـلاف وجـود دارد. بـرخـي گـفـتـه انـد كـه او به همراه برادرش عبدالرحمن در حال مبارزه كشته شدند، به اين ترتيب كه يكي از آن دو رجز را آغاز مي كرد و ديگري آن را تكميل مي نمود. آن دو مي گفتند:

بني غفار به خوبي مي دانند

و خندف پس از بني نزار،

كه ما گروه فاسقان را مي زنيم،

با هر شمشير تيز و برنده اي

اي قوم از فرزندان پاكيزگان دفاع كنيد،

با شمشيرهاي مشرفي و نيزه هاي به جنبش در آمده

آن دو پـيـوسـتـه جـنـگـيدند تا آنكه كشته شدند (ر.ك: ابصار العين: ص 176) ولي ابن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) نوشته است كه او (عبداللّه) در حمله نخست كشته شد.

[17] ابـن شـهـر آشـوب در المـنـاقـب (ج 4، ص 113) وي را بـا نـام «سـيف بن مالك نـمـيـري» در شمار شهيدان حمله نخست آورده است. سماوي گويد: «سروي گويد: وي در حـمـله نـخـسـت كـشـتـه شـد.» و نـامـش را به سيف و نسبتش را به نمري تصحيف كرده است. (ابصار العين، ص 194).

[18] ر.ك: حـاشـيـه نـام «زهـيـر بـن بـشـر خـثـعـمـي» ذيل شماره 25.

[19] سماوي در ابصار العين به نقل از ابن شهر آشوب نوشته است كه وي در حمله نـخـسـت به شهادت رسيد. ولي ما نام وي را در فهرستي كه ابن شهر آشوب (المناقب، ج 4، ص 113) از شـهـيـدان حـمله نخست ارائه داده است نيافتيم. زنجاني نامش را در فهرست شهيدان حمله نخست با نام «بشير بن عمرو» آورده است. (وسيلة الدارين، ص 94 ـ 95. وي همچنين در صفحه 110، شماره 13، به نقل از سيره نويسان، زندگينامه وي را آورده است.

[20] سـمـاوي در ابصار العين (ص 214) مي نويسد: «صاحب حدائق نوشته است كه وي در بعدازظهر و در حال مبارزه كشته شد و ديگران نوشته اند كه پيش از ظهر و در حمله نخست كشته شد». ولي سماوي اين ديگران را مشخص نمي كند كه چه كساني هستند!.

[21] ر.ك: ابـصـار العـين، ص 114 ـ 116. ولي ابن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 101) مي نويسد: آنگاه عمرو بن خالد ازدي به مبارزه آمد و اين رجز را مي خواند:

اي نفس امروز با آسايش خاطر به سوي پروردگار مي روي.

امروز آن پاداش نيكي را كه خداوند برايت مقّرر داشته دريافت مي داري.

بي تابي مكن كه هر زنده اي سرانجام فنا مي شود.

سپس پسرش خالد به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:

اي بني قحطان بر مرگ شكيبا باشيد تا به خشنودي خداوند دست بيابيد.

خداوندي كه صاحب بزرگي و عظمت و برهان و بلند مرتبه و بخشنده و صاحب احسان است.

اي پدر تو به بهشت رفتي در قصري از گوهر با بنياني نيكو.

اما مورخان ننوشته اند كه پسرش خالد، با وي همراه بوده است.

ابـن طـاووس در اللهـوف (ص 163) گـويـد: آنگاه عمرو بن خالد صيداوي به ميدان آمد و خطاب به امام حسين (ع) گفت: اي ابا عبداللّه جانم به فدايت! من تصميم دارم به يارانت بـپيوندم و دوست ندارم كه به ميدان نروم و ببينم كه تو در ميان خاندانت تنهايي و كشته بـر زمـيـن افتاده اي! امام (ع) به او فرمود: پيش ‍ رو كه ما نيز به زودي به تو خواهيم پيوست. او نيز پيش رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد ـ خداوند از او خشنود باد.

[22] هـيـچ دليـل تـاريـخـي روشـنـي مـبني بر اينكه منجح در حمله نخست به شهادت رسـيـده بـاشد وجود ندارد. تنها ابن شهر آشوب در پايان ذكر نام شهيدان حمله نخست مي نويسد: و ده تن از غلامان حسين و دو غلام از اميرالمؤمنين (ع) (المناقب، ج 4، ص 113). اما سماوي گفته است: هنگامي كه دو طرف در كربلا با هم به مبارزه پرداختند. ياران امام (ع) قـهـرمـانـانه جنگيدند. صاحب حدائق الورديه گفته است: آنگاه حسان بن بكر حنظلي به وي حمله كرد و او را از پاي در آورد. (ابصار العين، ص 96).

[23] داسـتـان مـربـوط به اسلم بن عمرو ترك، غلام امام حسين نيز همين طور است. سـمـاوي گويد: برخي سيره نويسان و مقتل نگاران نوشته اند: او به ميدان مبارزه رفت و اين رجز را مي خواند:

فرمانده من حسين است و چه خوب فرماندهي: شادي قلب پيامبر بشارت دهنده و بيم دهنده. او آنقدر جنگيد تا كشته شد. هنگامي كه بر زمين افتاد حسين (ع) بر بالينش رفت و ديد در حالي كه رمقي در بدن دارد به آن حضرت اشاره مي كند. حضرت او را در آغوش كشيد و صـورت بـه صـورت او نـهـاد. وي تبسمي كرد و گفت: چه كسي مانند من است كه فرزند رسـول خـدا صورت به صورت من گذارده است! و سپس جان به جان آفرين تسليم كرد. (ابصار العين، ص ‍ 95 ـ 96).

[24] چـنـيـن اسـت وضـعـيـت سـعـد بـن حـرث، غـلام عـلي (ع)، زيـرا در هيچ يك از متون تاريخي دليل روشني مبني بر اينكه او در حمله نخست كشته شد وجود ندارد، مگر آنچه در المـنـاقـب (ج 4، ص 113) آمـده اسـت: «و دو غـلام از غـلامـان امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع)» و ايـن شامل او و نصر بن ابي نيزر، ديگر غلام اميرالمؤمنين (ع) مي گردد.

[25] سـمـاوي بـه صـراحت درباره ي وي مي نويسد: او سواركار بود. پس اسب وي را پي كردند و او در حمله ي نخست كشته شد ـ خداوند از او خشنود باد. (ابصار العين، ص 98).

[26] هـمـيـن طـور هـيچ دليل روشني مبني بر اينكه جون حوي در حمله نخست كشته شد وجـود نـدارد، مـگـر تـعـبـيـري كـه در ابـصـار العـيـن از قول سيدرضي الدين داودي آمده است: چون جنگ در گرفت وي در برابر امام (ع) ايستاد و از آن حـضـرت اجـازه ميدان خواست. امام (ع) خطاب به وي فرمود: اي جون، تو از جانب من مرخصي اما تو براي رسيدن به آسايش در پي ما آمدي، پس گرفتار راه ما مشو. جون بر قـدمـهـاي ابـا عـبـداللّه افـتـاد و مـي گـفـت: اي فـرزنـد رسول خدا! آيا در زمان آسايش كاسه ليس شما باشم، ولي در هنگام سختي شما را تنها بـگـذارم! مـن بـويـي بـد و و نـسبي پست دارم و رنگم سياه است. از شما مي خواهم كه در بـهـشـت بـر مـن بـدمـي تـا بـويـم خـوش و نـسـبـم شريف و رنگم سفيد گردد. نه به خدا سوگند! من از شما جدا نگردم تا آنكه اين خون سياه با خونهايتان آميخته گردد. آنگاه امام (ع) اجازه داد و او به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

تبهكاران ضربت غلام سياه را با شمشير «مشرفي» و نيزه تيز چگونه مي يابند،

همو كه از خاندان احمد، پيامبر خدا، دفاع مي كند.

سـپـس جـنـگـيد تا كشته شد. اما سيد بن طاووس درباره جون مي گويد: «سپس جون، غلام ابـوذر بـه مـيـدان آمـد...» (اللهـوف، ص 163). در بـحـار بـه نـقـل از كـتـاب محمد بن ابي طالب آمده است: سپس به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند...» (بحار، ج 45، ص 23).

[27] سـمـاوي در زنـدگـيـنـامـه وي نـوشـتـه اسـت: قـتـل وي پيش از ظهر و در حمله نخست بود. (ابصار العين، ص 193). ولي مامقاني درباره ايـنـكـه او پـيـش از ظـهـر بـه قـتـل رسـيـد چـيـزي نـنـوشـتـه اسـت. (ر.ك: تـنـقـيـح المـقـال، ج 1، ص 198 و مستدركات علم رجال الحديث، ج 2، ص 97). ديگران نيز وي را در شـمـار شـهـيـدان حـمـله نـخست نياورده اند. (ر.ك: الحدائق الورديه، ص 122، تسمية من قتل مع الحسين، ص 155، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 113).

[28] سماوي به نقل از صاحب حقائق الورديه وي را در شمار شهيدان حمله نخست آورده اسـت. (ر.ك: ابـصـار العـيـن، ص 173، الحـقـائق الورديـه، ص ‍ 122، نيز ر.ك: وسيلة الداريـن، ص 116 ـ 117، شـمـاره 26). مـامـقـانـي در تنـقـيـح المـقـال (ج 1، ص 243) پـس از ذكـر گرويدن وي به امام (ع)، بعد از ردّ پيشنهادهاي آن حضرت، مي نويسد: «اين كاشف از نيروي ديانت و برتر بودن وي از مرتبه وثاقت است. درباره ي ثبات قدم وي در اسلام و ديانت وي نوشته اند كه وي در محاصره المجبر شركت داشـت. پـس از آنكه مرتدان را براي كشته شدن بيرون آوردند، حمله كرد تا عموي خويش را بكشد. او گفت واي بر تو آيا مرا مي كشي در حالي كه من عمويت هستم! گفت: تو عموي مني و اللّه پروردگار من است؛ و او را كشت».

[29] سـماوي درباره زندگينامه وي نوشته است: به گفته ابن شهر آشوب وي در حـمـله نـخـسـت كه شماري از ياران حسين (ع) در آن به شهادت رسيدند كشته شد؛ و اين در پـيش از ظهر روز دهم بود. (ابصار العين، ص 133). ولي ما در فهرستي كه ابن شهر آشوب از شـهـيـدان حمله نخست ارائه داده است (المناقب، ج 4، ص 113) نام وي را در زمره شهيدان حمله نخست نيافتيم.

[30] زنـجـانـي در وسـيـلة الداريـن (ص 155 ـ 156، شماره 76) مي نويسد: «شيخ طـوسـي در رجـال خـويـش (ص 74) مـي نـويسد: شبيب بن عبداللّه نهشلي بصري از ياران حسين است». محمد صادق بحر العلوم در ذيل اين سخن شيخ طوسي مي نويسد: به نوشته سـيره نويسان، وي از اصحاب اميرالمؤمنين (ع) بود كه به امام حسن (ع) و سپس به امام حسين (ع) پيوست و در كربلا در حمله نخست همراه ياران آن حضرت به شهادت رسيد... در وسـيـلة الدارين (ص ‍ 219) آمده است: به نوشته ي سيره نويسان، شبيب بن عبداللّه نهشلي از اصـحـاب امـيـرالمـؤمنين بود و در جنگهاي سه گانه ي آن حضرت شركت داشت. پس از آن حـضـرت بـه تـرتـيـب بـه فـرزنـدان وي يـعـني امام حسن و امام حسين (ع) پيوست. وي از اصـحـاب خاص امام حسين (ع) بود. وقتي حضرت از مدينه به قصد مكه بيرون آمد با وي هـمـراه شـد و تـا وارد شدن آن حضرت به كربلا ايشان را همراهي كرد. چون روز طف فرا رسيد به پيكار برخاست و همراه كساني كه در حمله نخست و پيش از ظهر كشته شدند، به شـهـادت رسـيد. در روايتي آمده است كه او در مبارزه اي تن به تن كشته شد، اللّه اعلم. در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: ((السلام علي شبيب بن عبداللّه نهشلي)).